
در پی دعوت آقای حاجی از متقاضیان مسکن مهر تجمع کرده در سایت پردیس شاهین شهر برای حضور در فرمانداری ، مردم مشتاقانه و جهت گرفتن نتیجه جلو این ساختمان جمع شدند و با آمدن نماینده خود به همراه وی به سالن جلسات رفتند .
اینجا فرمانداری شاهین شهر و میمه و اکنون جلسه شورای مسکن شهرستان به ریاست مسئول ساختمان و مسکن کشور است و برای اولین بار است که چنین جلسه ای با حضور مردم برگزار می شود .
در ابتدای این جلسه ، آقای عاصمی که در غیاب فرماندار میزبان جلسه است ضمن عرض خیر مقدم ، حضار را جهت برگزاری مطلوب نشست به آرامش دعوت کرد.
سپس آقای حاجی ضمن انتقاد از برخورد امنیتی با مردم گفت : بگذارید مردم حرفشان را بزنند اگر خادم مردم هستید شأن ارباب این نیست که نوکرش با او امنیتی برخورد کند.
باید تلاش کنیم مردمی که سالهاست در انتظار بهره مندی از نعمتی که دولت های نهم و دهم برای کل کشور به ارمغان آورده اند هستند را با کامی شیرین خانه دار کنیم .
در ادامه این جلسه ، آقای مهندس صومعلو معاون محترم وزیر در امور مسکن و ساختمان با اذعان اینکه در دولت های هفتم و هشتم تنها ۸۰ هزار واحد احداث شد گفت : بنده از سال ۱۳۶۰ در این وزارتخانه مسئولیت دارم و با ابتکار عمل مسکن مهر تا کنون بیش از دو میلیون واحد در شهرها و دو میلیون و دویست هزار واحد بصورت خود مالک در روستاها در قالب مسکن مهر ساخته شده است .
ایشان با اذعان به این موضوع که برای حل مشکل این چنینی به هیچ شهرستانی نرفته بودم افزود : پس از دیدار نماینده محترم شما با مقام عالی وزارت ، بنده ماموریت یافتم به منطقه شما سفر کنم و جمع بندی سفرم را برای جناب آقای آخوندی به تهران ببرم . برای افزایش سقف وام ، لایحه ای را به مجلس داده ایم که طلایه دار این لایحه در مجلس آقای حاجی است و امیدواریم با همت ایشان ، این موضوع به ثمر بنشیند .
پس از سخنان معاون محترم وزیر ، جلسه با رایزنی با خود مردم وارد دستورکار شد و پس از تبادل نظر صورتجلسه ای بامضاء مسئولین رسید.
نکته قابل توجه این جلسه ، حفظ آرامش مردم و همراهی آنان ، تماس آقای حاجی با مدیر کل امور مالیاتی استان ، مدیر کل نوسازی و تجهیز مدارس استان و مدیر امور شعب بانک مسکن استان و حضور آقایان در جلسه بود
منبع : پایگاه خبری آقای حاجی نماینده مجلس
/ببین! سراغ مرا هیچکس نمیگیرد٬ مگر که نیمه شبی، غصهای، غمی، چیزیA»
/چون ظهر كربلاست، به آخر نميرسد...
/فكري به حال خويش كن اين روزگار نيست
/مادرم می گوید: "پدرت هم حاشیه نشین بود، در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند و در حاشیه مرد."/
/من هم در حاشیه به دنیا آمده ام، ولی نمی خواهم در حاشیه بمیرم!/
/برادرم در حاشیه ی بیمارستان مرد./
/خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می کند، گاهی در حاشیه ی گریه، کمی هم می خندد./
/مادرم می گوید: "سرنوشت ما را هم در حاشیه ی صفحه ی تقدیر نوشته اند."/
/او هر شب ستاره ی بخت مرا که در حاشیه ی آسمان سوسو می زند به من نشان می دهد./
/ولی من می گویم: "این ستاره ی من نیست."/
/من در حاشیه به دنیا آمدم، در حاشیه بازی کردم./
/همراه با سگها و گربه ها و مگس ها در حاشیه ی زباله ها گشته ام تا چیز به درد بخوری پیدا کنم./
/من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم./
/در مدرسه گفتند: "جا نداریم."/
/مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت: "آقای ناظم اسمش را در حاشیه ی دفتر بنویس تا ببینیم!"/
/من در حاشیه ی روز، به مدرسه ی شبانه می روم./
/در حاشیه ی کلاس می نشینم./
/در حاشیه ی مدرسه می نشینم و توپ بازی بچه ها را نگاه می کنم، چون لباسم همرنگ بچه ها نیست./
/من روزها در حاشیه ی خیابان کار می کنم و بعضی شبها در حاشیه ی پیاده رو می خوابم./
/من پاییز کار می کنم، زمستان کار می کنم، بهار کار می کنم، تابستان کار می کنم و در حاشیه ی کار، زندگی می کنم./
/من سواد دارم ولی معنی بعضی کلمات را خوب نمی فهمم./
/مثلا کلمه "تعطیلات" و "تفریح" و خیلی از کلمات دیگر را که در کتاب ها نوشته اند./
/از پدرم هم پرسیدم ولی سواد نداشت!/
/من در حاشیه ی شهر زندگی می کنم./
/من در حاشیه ی زمین زندگی می کنم./
/من در مدسه آموخته ام که زمین مثل توپ گرد است و می چرخد./
/اگر من در حاشیه ی زمین زندگی می کنم، پس چطور پایم نمی لغزد و در عمق فضا پرتاب نمی شوم؟/
/زندگی در حاشیه ی زمین خیلی سخت است./
/حاشیه بر لب پرتگاه است، آدم ممکن است بلغزد و سقوط کند./
/من حاشیه نشین هستم./
/ولی معنی کلمه ی حاشیه را نمی دانم./
/از معلم پرسیدم: "حاشیه یعنی چه؟"/
/گفت:"حاشیه یعنی قسمت کناره ی هر چیزی، مثل کناره ی لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتابها حاشیه دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می نویسند؛ یا مثل حاشیه ی شهر که زباله ها را در آنجا می ریزند."/
/من گفتم: "مگر آدمها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیه ی شهر ریخته اند؟"/
/معلم چیزی نگفت./
/من حاشیه نشین هستم./
/به مسجد می روم، در حاشیه ی مسجد نماز می خوانم، نزدیک کفشها؛ در حاشیه جلسه قرآن، قرآن خواندن را یاد گرفته ام./
/قرآن کتاب خوبی است. قرآن ما حاشیه ندارد. هیچ کلمه ای را در حاشیه ی آن ننوشته اند./
/اگر هم گاهی کلماتی در حاشیه آن باشند، آن کلمات حاشیه هم مثل کلمات دیگر عزیز و خوبند./
/من قرآن را دوست دارم، خوب است همه چیز مثل قرآن خوب باشد.