
متنفرم از اين پيراهن هاي يقه آخوندي! وقتي به جاي يك طلبه جوان و مخلص و بي آلايش ، بر تن يك مدير غيرصالح مي نشيند ! حقوق ميلياردي اش را او مي گيرد و در خلوت به ريش همه مي خندد و فحشش را من آخوند مي خورم !
حالم به هم مي خورد از پينه پيشاني وقتي به جاي اثر سجده يك پيرمرد نوراني و اهل دل ، بر جبين يك آدم هزارچهره مي نشيند كه تسبيح در دست توي دلش براي كلاه گذاشتن سر مردم نقشه مي كشد و بدنامي اش براي مسجدي ها و مذهبي ها مي ماند !
مي ترسم از الفاظ رنگين و اذكار آهنگين ذكر و دعا وقتي به جاي شكفتن بر لبان مادري خسته و روزه دار بازيچه يك رياكار تاجرصفت مي شود كه اين سالها فهميده چه طور بايد ضاد والضالينش را بكشد و صدايش را پيچ و تاب بدهد و چشمانش را تنگ تر ببندد و گردنش را بيشتر كج و كوله كند تا بتواند از ناداني و نفهمي يكي مثل من سوء استفاده كند و خون مردم را بمكد !
سالهاست جماعتي رياكار و متظاهر قاعده بازي را فهميده اند و قلق ما را شناخته اند ، يكبار خودشان را در صف اول نماز جماعت جا مي كنند و دوبار هم چهارصد ، پانصد هزار تومان به عنوان وجوهات مي دهند و سه بار در باره مستحبات قبل و بعد از نماز شب سؤال شرعي مي پرسند و سر ما آخوندهاي ساده را كلاه مي گذارند به بزرگي شكم هاي سيري ناپذيرشان ! آن وقت زير پوشش دينداري و خدادوستي هر كاري كه فكرش را هم نمي كني انجام مي دهند. بدنامي اش مال جماعت آخوندي كه غالبا روحشان هم از اين اتفاقات خبر ندارد و گرفتار صدهزار تومان پول هستند ولي همان جماعت دروغگوي رياكار به اسم شان حقوق ها و پاداش هاي ميلياردي گرفته اند و اختلاس هاي كلان كرده اند و به غارت بيت المال مشغول شده اند !
همه اش هم تقصير ما آخوندهاست كه از همه دنيا همين يك پيراهن بي يقه را داشتيم و آن را هم به ديپلمات ها داديم و هم به مديران دولتي و هم به تاجرهاي بين المللي ! كاش كراوات مي زدند و هر كار مي خواستند مي كردند! مشكل از جايي شروع شد كه به خاطر حذف كراوات پيراهن هاي خودشان را گذاشتند كنار و پيراهن ما آخوندها را پوشيدند ! كاش همان كراوات بود هنوز و هركسي هر كاري مي خواست بكند با كراوات مي كرد نه با پيراهن يقه آخوندي !
حجت الاسلام زائری
کتاب در محضر حضرت آیت ا.... العظمی بهجت – ص
«من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکى از شماها معلم بود، یکى دانشجو بود، یکى طلبه بود، یکى منبرى بود، همهمان اینطور بودیم؛ اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگیریم، مثل خانهى اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولى ما ریشمان را گذاشتهایم، همین کافى است؟! نه، ما هم مترفین مىشویم. واللَّه در جامعهى اسلامى هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیهى شریفهى «و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها» بترسیم. تُرف، فسق هم دنبال خودش مىآورد.»
بیانات در دیدار کارگزاران نظام 1370/5/23